نگاهی به ماجراجویان دنیای فوتبال +عکس
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۶۰۵۳۸۵
برخی از بازیکنان مطرح دنیای فوتبال سابقه بازی در چندین باشگاه مختلف را در کارنامه دارند.
خبرگزاری میزان - باشگاه خبرنگاران نوشت: مسائل مالی و حرفهای شدن در فوتبال به ویژه در ۲ دهه اخیر باعث شده اند تا فوتبال دیگر مانند گذشته نباشد. در گذشته بازیکنان، بیشتر دوران بازی خود را در یک یا ۲ تیم میگذراندند، اما حالا شرایط متفاوتی رقم خورده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بازیکنانی مانند روژریو سنی (سائوپائولو)، رایان گیگز (منچستر یونایتد)، فرانچسکو توتی (آس رم) و جیمی کرگر (لیورپول) از آن دست بازیکنانی هستند که بیشتر یا تمام دوران بازی خود را در یک تیم طی کرده اند، اما اکنون شرایط این گونه نیست.
در این گزارش به معرفی بازیکنانی میپردازیم که پیراهن تیمهای زیادی را بر تن کرده اند.
۱- جونینیو پائولیستا (۹ باشگاه)
اوزوالدو ژیرالدو جونیور معروف به جونینیو پائولیستا برای ۹ باشگاه در ۵ کشور مختلف بازی کرد.
او که قهرمانی در جام جهانی ۲۰۰۲ با پیراهن تیم ملی برزیل را در کارنامه دارد، بیشترین بازی خود را برای میدلزبورو انجام داد و در ۱۵۲ بازی برای این تیم ۳۴ گل زد.
جونینیو به کنترل ماهرانه توپ و استارتهای تند و تیزش مشهور بود و در سال ۱۹۹۵ بسیاری از باشگاههای اروپایی را خواهان خود میدید، اما تصمیم او برای پیوستن به میدلزبورو که به تازگی به لیگ برتر صعود کرده بود، تعجب همگان را در پی داشت.
حضور جونینیو در لیورپول نقش زیادی در محبوبیت پریمیر لیگ میان فوتبال دوستان برزیلی داشت.
او علاوه بر حضور در ۵ تیم برزیلی، سابقه بازی در تیمهای اتلتیکو مادرید و سلتیک را هم در کارنامه دارد.
۲- کریگ بلامی (۹ باشگاه)
کریگ بلامی دوران حرفهای خود را در تیم نوریچ سیتی در چمپیونشیپ آغاز کرد و ۴ سال در این تیم حضور داشت. نخستین بار در فصل ۲۰۰۱-۲۰۰۰ با کاونتری سیتی حضور در پریمیر لیگ را تجربه کرد.
مهاجم ولزی سپس یک دوره ۴ ساله دیگر را در نیوکاسل یونایتد سپری کرد. تیمی که در ۱۲۸ بازی ۴۳ گل برای آن به ثمر رساند. او بیشترین دوره حضور و گلزنی اش را در همین تیم به ثبت رساند.
این مهاجم میانی پس از آن به سلتیک پیوست و در ادامه پیراهن تیمهای بلکبرن روورز، لیورپول، وستهام یونایتد، منچستر سیتی و کاونتری سیتی را بر تن کرد.
در بازگشت به کاونتری سیتی، بلامی برای این تیم گلزنی کرد تا نخستین بازیکنی باشد که برای ۷ تیم مختلف در پریمیر لیگ گلزنی کرده است.
اگر مصدومیتهای پی در پی برای بلامی رخ نمیداد و او به صورت مداوم تغییر تیم نمیداد، همان گونه که جانفرانکو زولا عنوان کرد او میتوانست بازیکن تاثیرگذار تری در تاریخ فوتبال باشد.
۳- پیتر کراوچ (۱۰ باشگاه)
پیتر کراوچ که در ۳۸ سالگی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد، در ۱۰ باشگاه مختلف حضور داشت.
او که نخستین قراردادش را با تیم تاتنهام بست، حتی یک بازی هم برای این تیم انجام نداد و پس از ۲ دوره حضور قرضی در تیمهای دیگر به کوئینز پارک رنجرز پیوست.
کراوچ اولین بازی خود در لیگ برتر را در سال ۲۰۰۱ با پیراهن استون ویلا انجام داد و تا ۳ فصل بعد در این باشگاه حضور داشت.
نوریچ سیتی، لیورپول و استوک سیتی مقصدهای بعدی او بودند.
بیشترین حضور او در تیم چمپیونشیپی استوک سیتی بود که برای آن ۲۶۲ بار به میدان رفت و ۶۲ بار هم گلزنی کرد.
۴- رابی کین (۱۱ باشگاه)
رابی کین یکی از ۹ بازیکنی است که برای ۶ باشگاه لیگ برتری گلزنی کرده است و در رده بندی برترین گلزنان پریمیر لیگ، در رده پانزدهم قرار دارد.
کاپیتان سابق تیم ملی جمهوری ایرلند نخستین بازی خود را با پیراهن ولورهمپتون در فصل ۱۹۹۸-۱۹۹۷ در لیگ دسته اول انگلیس انجام داد و ۲ فصل بعد به تیم کاونتری سیتی در لیگ برتر پیوست.
پس از یک دوره بازی در اینتر میلان، کین در سال ۲۰۰۱ به لیگ برتر بازگشت و پیراهن تیمهای لیدز یونایتد، تاتنهام هاتسپرز و لیورپول را بر تن کرد.
کین پس از حضور قرضی در تیمهای سلتیک، وستهام یونایتد و استون ویلا به تیم لس آنجلس گلکسی در لیگ برتر آمریکا پیوست.
این بازیکن ایرلندی بیشتر از هر تیم دیگری برای تاتنهام بازی و در ۳۰۶ مسابقه، ۱۲۲ بار گلزنی کرد.
۵- نیکولا آنلکا (۱۱ باشگاه)
آنلکا مانند بلامی و رابی کین یکی از ۹ بازیکنی است که در تاریخ لیگ برتر موفق شده برای ۶ باشگاه مختلف گلزنی کند.
او در ۴ باشگاه مطرح چلسی، آرسنال، لیورپول و منچستر سیتی بازی کرد. علاوه بر این، آنلکا سابقه بازی در تیمهای بولتون واندرز و وستهام یونایتد را هم دارد.
این بازیکن فرانسوی نخستین بار برای تیم پاری سن ژرمن به میدان رفت و در ادامه پیراهن باشگاههای یوونتوس و رئال مادرید را هم پوشید.
با این حال بیشترین وفاداری او به چلسی بود که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ در آن توپ میزد.
در فصل ۲۰۰۹-۲۰۰۸ که چلسی رده سوم لیگ برتر را به دست آورد، آنلکا با ۱۹ گل زده و یک گل بیشتر از کریستیانو رونالدو، بهترین گلزن لیگ برتر انگلیس شد.
۶_ اندرو کول (۱۲ باشگاه)
دوران حرفهای اندرو کول از فصل ۱۹۹۰-۱۹۸۹ آغاز شد، اما در طول ۳ فصل فقط یک بار فرصت حضور در ترکیب اصلی را به دست آورد. سپس به فولام در دسته ۳ و بریستول سیتی در دسته دوم انگلیس رفت.
کول اولین بازی خود در لیگ برتر را در فصل ۱۹۹۳-۱۹۹۲ با بریستول انجام داد که اتفاقاً نخستین سالی بود که لیگ برتر انگلیس با نام پریمیر لیگ برگزار شد.
عملکرد او در نیوکاسل توجه سر الکس فرگوسن را جلب کرد و کول را در سال ۱۹۹۴ به منچستر یونایتد آورد. کول ۸ فصل با شکوه در اولدترافورد را سپری کرد و ۵ قهرمانی در لیگ برتر و ۳ گانه را به دست آورد. کول در ۲۷۵ بازی در تمام مسابقات برای منچستر یونایتد ۱۲۱ گل به ثمر رساند.
کول در فصل ۱۹۹۴-۱۹۹۳ که برای نیوکاسل یونایتد بازی میکرد، به نخستین بازیکنی تبدیل شد که در گلزنی و تعداد پاس گل در یک فصل لیگ برتر، چنین آمار فوق العادهای را از خود بر جای گذاشته است.
۷_ کریستین ویری (۱۲ باشگاه)
کریستین ویری یکی از بهترین مهاجمان تاریخ فوتبال ایتالیا است. این مهاجم ایتالیایی که به صورت مشترک بهترین مهاجم تیم ملی کشورش در ادوار جام جهانی به شمار میرود، یکی از معدود بازیکنانی است که موفق به کسب جایزههای پیچیچی (با اتلتیکو مادرید) و کاپوکانونیری (با اینترمیلان) برای کسب عنوان برترین گلزن لالیگا و سری آ شده است.
ویری در ۱۲ باشگاه بازی کرد، اما طولانیترین دوره او در اینترمیلان سپری شد و طی ۶ فصل ۱۲۳ گل به ثمر رساند.
ویری در فصل ۲۰۰۳-۲۰۰۲ وقتی ۲۴ گل در تنها ۲۳ بازی به ثمر رساند، جایزه کاپوکانونیری را به دست آورد، اما پس از مصدومیت برابر والنسیا در مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا، دیگر هرگز نتوانست درخشش گذشته را تکرار کند. در خارج از کشورش، این بازیکن ایتالیایی برای اتلتیکو مادرید و آس موناکو به میدان رفت. این بازیکن پس از تنها ۹ بار بازی در آتالانتا در فصل ۲۰۰۹-۲۰۰۸ سری آ، اعلام بازنشستگی کرد و کفش هایش را آویخت.
۸_ مارکوس بنت (۱۴ باشگاه)
مارکوس بنت در ۵۷۳ بازی برای ۱۴ باشگاه ۱۰۰ گل زد. این مهاجم که اولین بازی حرفهای خود را برای برنتفورد در لیگ دسته دوم در فصل ۱۹۹۵-۱۹۹۴ انجام داد؛ ۲ فصل بعد با پیراهن کریستال پالاس در لیگ برتر به میدان رفت و پس از آن در ۶ باشگاه دیگر حضور داشت.
بنت در ۳۹ سالگی و پس از آن که از فوتبال خداحافظی کرد، بار دیگر تصمیم گرفت وارد دنیای فوتبال شود و در فصل ۲۰۱۷ به تیم ویک پیوست، اما در یک بازی هم برای این تیم به میدان نرفت تا این که ۲ سال بعد برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد.
۹_ ریوالدو (۱۵ باشگاه)
ریوالدو به هماهنگی با خط حمله تیمهای مختلف شناخته میشود. او سابقه بازی در پُستهای مهاجم، هافبک تهاجمی، مهاجم مکمل، هافبک کناری و وینگر را دارد. ریوالدو در دوران بازی خود در ۱۵ باشگاه مختلف در ۶ کشور در ۴ قاره بازی کرد، اما بهترین دوران او حضور ۵ ساله اش در بارسلونا بود.
ریوالدو در ۲۳۵ بازی در نیوکمپ ۱۳۰ گل به ثمر رساند و ۲ قهرمانی پیاپی لالیگا را به دست آورد و در سال ۱۹۹۹ توانست جایزه توپ طلا را از آن خود کند. این بازیکن برزیلی بعدها در ایتالیا، یونان، ترکیه، ازبکستان و آنگولا بازی کرد و در سال ۲۰۱۵، در ۴۲ سالگی اعلام بازنشستگی کرد.
۱۰_ جان بوریج (۲۹ باشگاه)
او فوتبال خود را در سال ۱۹۶۹ در تیم "ورکینگ تون" آغاز کرده و تا سال ۱۹۹۷ که بازنشسته شد، در ۲۸ باشگاه دیگر هم به میدان رفت تا رکورد جالبی به جا بگذارد. او غیر از این رکورد، رکوردی دیگر نیز به جا گذاشت و تنها بازیکنی در فوتبال شد که در تمام ۶ کنفدراسیون فیفا بازی کرده است.
او با بازی در ۱۵ تیم لیگ برتری نیز، از این نظر رکورددار است.
بیشترین مدتی که وی در یک تیم بوده است، باشگاه بلکپول بوده که ۴ سال را در این تیم گذراند.
نکته جالب درباره وی این است که در سال ۱۹۹۶، عضو ۶ تیم مختلف بوده است، اما فقط در یک تیم به میدان رفت؛ او در سال ۱۹۹۴ نیز، عضو ۶ تیم مختلف بوده که در ۴ تیم از آن ۶ تیم بازی کرد.
این دروازه بان ۵ ماه نیز در سنگاپور به دلیل شرکت در تبانی در زندان به سر برد. او در سال ۱۹۹۷ پس از انجام ۷۷۱ مسابقه از فوتبال خداحافظی کرد.
بیشتر بخوانید: مجیدی: برای پیروزی مقابل الاهلی نیاز به تمرکز داریمانتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: فوتبال فوتبال خداحافظی دست آورد سابقه بازی کاونتری سیتی باشگاه مختلف دنیای فوتبال برای این تیم ثمر رساند میدان رفت لیگ برتر بازی خود پیراهن تیم پریمیر لیگ ۹ باشگاه حرفه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۶۰۵۳۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بینالملل دارد؟
عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژیهای گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بینالملل بینظر نیستند. مارکسیسم هم چشماندازی به سیاست بینالملل دارد که البته با چشماندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بینالملل را متمایز میسازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بینالمللی" دارد.
مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتیناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشتههای او به طور ضمنی چشماندازی بینالمللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداریهای طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیدهای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!
در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایهداری نظامی بینالمللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایهداری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.
لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایهداری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان میدهد، و این به نوبۀ خود، قدرتهای بزرگ سرمایهداری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.
اما مارکسیستهای جدید یا نئومارکسیستها، به محدودیتهای الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان میکنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایهداری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایهداران است، فرضیهای کوتهبینانه است.
در واقع تا آنجا که نئومارکسیستها "خودمختاری نسبی" دولت را میپذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شدهاند که مجموعههای گوناگونی (درونملی، ملی و بینالمللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر میگذارند.
اما ویژگی متمایز چشمانداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایهداری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایهداریهای ملی جداگانه" تاکید داشت.
در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایهداری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایهای بینالمللی در نتیجۀ پیدایش شرکتهای چندملیتی.
در این دیدگاه، این شرکتها نه تنها دولتهای دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کردهاند، بلکه خودشان نیز مانند دولتها و سازمانهای بینالمللی، در چارچوب الزامات ساختاریای عمل میکنند که متضمن منافع درازمدت سرمایهداری جهانی است.
به عقیدۀ نئومارکسیستها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیههای "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.
ناحیههای مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوریهای فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایهگذاری سود میبرند، در حالی که ناحیههای پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعهیافته، نیروی کار ارزان تدارک میبینند و اغلب وابسته به فروش محصولاتاند.
اینگونه نابرابریهای جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس میکنند که در سطح منطقهای و درون اقتصاد ملی ایجاد شدهاند. در حالی که ناحیههای منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شدهاند، منطقههای پیرامونی در واقع در حاشیه باقی ماندهاند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل میشوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.
این نگاه مارکسیستهای جدید به سیاست بینالملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمیتوانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.
آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج میکرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم میتوانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعهیافته" تبدیل شوند.
بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمیبینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیستهای پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعهیافته در مناطق پیرامونی است.
نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایهداری است.
در مجموع به نظر میرسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایهداری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایهداری را اساسا ناممکن میداند.
انتقادهای بیپایان نئومارکسیستها از سرمایهداری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم میخوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بینالملل است.
مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقبمانده، در ذیل نظام بینالمللی سرمایهداری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر میرسند.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایهداری جمعی چیست؟ دولت سرمایهداری چیست؟